mp3 player شوکر

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ شاهین حقی 
سلام دوستان، من از کنکوري هاي پارسال و دانشجوي امسال MBA شبانه شريف هستم. سال گذشته از مطالب وبلاگ رضا و کاوه عزيز و نظرات دوستان ديگر بسيار بهره بردم و با اينکه امسال نفع مستقيمي در پيگيري مطالب اين وبلاگ ندارم، اما به خاطر علاقه شخصي بدم نمي آد گاهي به اينجا سر بزنم و احياناً با دوستان و داوطلبان امسال همفکري کنم. به عنوان حرف اول، ميخوام بعضي ها رو به خوندن اين رشته تشويق کنم و در عوض راي بعضي ها رو بزنم! ببينيد MBA يک رشته کاملاً کاربردي است، پس به درد کساني مي خورد که محل و چگونگي کاربرد آن را بشناسند. کاربرد اين رشته هم در سازمان ها و بنگاه هاي اقتصادي است. اصلاً نمي توانم تصور کنم دوستي که حتي يک روز هم در سازماني نگذرانده باشد (حالا مديريت در سازمان پيشکش!) يا با مسائل لااقل يک بيزنس از نزديک مواجه نشده باشد، از اين رشته بهره اي ببرد! تصميم به شرکت در کنکور MBA يک عيب ديگر هم دارد و آن ريسک بالاي پذيرفته شدن است که به نظر من سه دليل دارد: 1-تعداد زياد داوطلبان 2-تغييرات ناگهاني و بدون خبر سازمان سنجش! 3-تعداد کم مواد درسي و هم سطح بودن رقباي جدي (200-300 نفر اول) در اين دروس. شما مثلاً در کنکور برق ميدانيد که اگر دانشجوي چند دانشگاه اول ايران باشيد و چند ماهي هم به طور جدي بخوانيد، با احتمال بالاي 90% در کنکور کارشناسي ارشد اين رشته و در يکي از چند دانشگاه اول ايران پذيرفته مي شويد. ولي باور کنيد کنکور MBA اصلاً و ابداً پيشبيني پذير نيست! شايد برايتان اين سوال پيش بيايد که پس چرا خودم در کنکور اين رشته شرکت کردم و «رطب خورده کي کند منع رطب؟!». البته من دلايل خودم را داشتم که مهم ترينشان از اين قرار بود: 1-به اندازه کافي سابقه کار و انگيزه براي تحصيل در اين رشته داشتم و 2-از فرآيند کنکور MBA و اينکه پس از سال ها خودم را براي يک کنکور با مواد عمومي و قابل استفاده اي مثل زبان و GMAT آماده کنم راضي بودم. به عبارتي، مستقل از مقصد از جاده نيز لذت بردم و در صورت قبول نشدن (که احتمالش نيز کم نبود!) به هيچ وجه احساس غبن و زيان نمي کردم! در پست بعدي راجع به تصميم رضا –البته از نظرگاه خودم- خواهم نوشت. دوباره سلام، قطعاً رضا اگر صلاح بداند خودش درباره تصميم ترجيح رشته مديريت کارآفريني تهران به MBA شريف خواهد نوشت. در اين پست مايلم نظر شخصي خودم را در اين مورد بگويم. به دلايل زير اين تصميم را کاملاً موجه و قابل دفاع مي بينم: 1- رشته MBA خيلي بيشتر از لياقتش اسم در کرده! من سال ها تو صنعت اين مملکت کار کردم. باور کنيد آنقدرها هم که ميگن شغل خالي براي دانش آموختگان اين رشته «شتر-گاو-پلنگ» وجود نداره! در عوض «مديريت کارآفريني» يک رشته جديد، جذاب و البته تخصصي تر است. 2- دانشگاه شريف سه سال نفستون رو ميبره و آخرسر هم احتمالاً با يک معدل 14-15 شما رو روانه بازار کار ميکنه! اين معدل کم شانس ادامه تحصيلتون –مثلاً در دکتراي مديريت يا اقتصاد- رو هم پايين مي آره. در عوض دانشگاه تهران بعد از دو سال –و با فرض تلاش يکسان- معدلش لااقل دو نمره بالاتر از شريفه! 3- دست آخر اينکه به عنوان يک دانش آموخته قديمي دانشگاه شريف بايد اعتراف کنم که دانشگاه تهران خيلي «دانشگاه تر» از شريفه! يعني فضاي آکادميک سالم تر و معقول تري داره و دانش آموختگان اين دانشگاه معمولاً در کار تيمي و سازماني آدم هاي موفق تري نسبت به دانش آموختگان از خودراضي و تکرو شريف هستند! (قصد توهين ندارم و صد البته اين مسئله رو نميشه به همه تعميم داد)