• وبلاگ : برترين وبسايت رشته ام.بي.اي و مديريت اجرايي
  • يادداشت : تجربه و علم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + كاوه 
    آقا روح اله با بيشتر متني كه نوشتي موافقم ، از طرفي متاسفانه منم با وضع افتضاح سالن مطالعه دانشگاه بهشتي و همينطور كلاس هاي اين دانشگاه براي رشته مديريت كاملا آشنا هستم .... جدا غم انگيزه !
    من به عنوان كوچكترين عضو اين مجموعه مثل آقا رضا معتقدم كه جناب پوريا نبايد خيلي به اين مسئله فكر كنند.من كه يك كمي فكر كردم داشتم قاط مي زدم و فكرم هزار جا رفت.شما را نمي دانم.منظورم همان دير آمدن كليد است.

    از نظرات دوستان و دقتي که به اين مسئله ي تجربه مديريت و يا به تعبيري همان مثال معروف مديريت علم است يا هنر کردند بسيار لذت بردم.حالا که بحث به اينجا رسيد شايد بد نباشد من هم نظر تحليلي اي در اين باره بدهم که اگر خوشتان آمد مختاريد که در صفحه ي وبلاگ هم بچاپانيد.

    به نظر مي رسد اين مسئله ي تلفيق علم و تجربه خيلي نماي قشنگي داشته باشد اما بايد ديد در پس اين شعارها چقدر در جامعه ي فعلي ما مي شود پياده اش کرد.اگر الان کاري نمي شود کرد دامن زدنش فقط يک نوع چالش دروني ايجاد مي کند و يا يک عده مي گويند: بي خيالش.

    براي محقق شدن اين تلفيق علم و تجربه سه رکن اساسي وجود دارد که متاسفانه در جامعه ي امروز ايراني ما تلاش قابل توجهي از جانب اين سه رکن صورت نمي گيرد.

    از آنجايي که اغلب مخاطبين اين وبلاگ دانشجو و يا طالب دانش هستند بهتر است اول از همه تقصير را متوجه خودمان کنيم.

    سوال اساسي من اين است که دانشجويان مديريت چه کساني هستند؟و رشته ي مديريت چه جايگاهي در ميان داوطلبين ورود به دانشگاه دارد.تا آنجا که من اطلاع دارم رشته مديريت جزء اولويتهاي انتخابي نخبگان جامعه بر مبناي نتايج کنکور نيست.حتي در ميان ديپلمه هاي رياضي فيزيک کساني به مديريت مي روند که مطمئن اند هيچ رشته ي روزانه اي از سنخ مهندسي و علوم پايه قبول نمي شوند.گروهي هم فقط به دنبال دانشگاه اند و مثلا مديريت دانشگاه تهران را به مهندسي آزاد ترجيح مي دهند و البته لازم به ذکر است که همه چيز استثنا پذير است.

    اگر چه واقعا نمي توان کنکور را تنها ملاک برتري علمي دانست ولي حالا با همين معيار حداقلي متوجه مي شويم که نخبگان جامعه تمايلي به تحصيل در مديريت ندارند.

    از آن طرف ، دوستاني دارم که در دانشگاه هاي آمريکا و کانادا مشغول تحصيل اند.مي گويند در بسياري از رشته هاي مهندسي بيش از نيمي از کلاس خارجي اند و در رشته هاي علوم انساني بر عکس است و درصد بومي ها مي چربد.

    جدا از چگونگي جذب، متاسفانه در زمينه ي تحصيل هم دانشجويان مديريت کم کاري مي کنند.به خاطر بعضي علاقه هايم در چند کلاس از دانشگاه هاي تهران و بهشتي که جزو برترين هاي مديريت هستند حضور پيدا کردم.کار به جايي رسيده بود که استاد مربوطه تمام طول کلاس به مني که دانشجويش نبودم و چند جلسه ي اول هم نيامده بودم نگاه مي کرد و بقيه تق و لق مي آمدند و تمرين نمي دادند و .... نکته جالب حرفي بود که يکي از دوستان من مي زد.او معتقد بود که دانشجويان علوم انساني خيلي زود روش زندگي در ايران را فرا مي گيرند.يعني چگونه با تنبلي و کم کاري و پررويي به پيش بروي و هم معدلت خوب باشد و هم زبانت دراز و هم کيفت کوک.

    به طور مثال در يکي از کلاس ها ،دانشجويان در جواب استاد که معتقد بود کم کاري مي کنند و تمرين نمي دهند کار را به جايي رساندند که نزديک بود استاد از آنها به خاطر اين ظلم مضاعف (همان تمرين دادن) پوزش بطلبد و در محضر خدا استغفار کند.

    نمي دانم تا به حال سري به سالن مطالعه هاي دانشکده هاي مديريت زده ايد.در بهشتي گويا وارد حمام زنانه شديد و سنگ پا گم شده و معلوم نيست در اين هياهوها چه کسي مطالعه مي کند.در تهران هم وضع اگر چه بهتر است اما توفير آن چناني ندارد.

    گاهي اوقات در فاصله ي بين کلاسها مي گشتم و کلاس خالي پيدا مي کردم تا راحت مطالعه کنم.در اکثر موارد دانشجويان مديريت دوباره بنده نوازي مي کردند و بدون توجه به من که غريبه بودم وارد کلاس مي شدند و آنقدر ويزويز و گيز گيز مي کردند که يا مجبور به تذکر مي شدم و يا عطاي مطالعه را به لقايش مي بخشيدم و الفرار.تازه به شعور بعضي دانشجويان هم شک مي کردم.

    حال با اين اوصاف شما خودتان را بگذاريد جاي دانشکده تان و يا مديران صنعتي .اصلا رغبت مي کرديد اين دانشجويان را جذب کنيد و برايشان وقت بگذاريد؟ متاسفانه مي شود با قاطعيت نصفه و نيمه اي گفت که در دانشکده هاي فني که در آنها درس مي خواندم و يا رفت و آمد داشتم فضا به اين شوري نبود.(نصفه و نيمه از آن جهت که من همه ي دانشکده ها را که نديدم.)از طرفي همه ي آنچه که گفتم قطعا استثناهايي هم دارد و لازم بود نيمه ي خالي را يک بار ديگر ببينيم .و حداقل اگر در دانشگاه قبول شديم سعي کنيم اين فضا را تغيير دهيم تا دانشگاه ها و اهل صنعت رغبت کرده و با روي باز از ما استقبال کنند.و الا باز هم تحصيل کرده ها و تجربي کاران روي ميزها جداگانه غذا م&

    + رضا 

    آقا پوريا زياد خودتو ناراحت نكن، بدبين هم نباش،‏ بهر حال تغيير و تحول توي هر سازماني امري طبيعي است. فوقش اينه كه ميگن يه نرم افزار نوشتيم كه بصورت رندوم مشخص مي كنه كي چه رشته اي و كجا قبول بشه، چون اطلاعاتتون رو كلاغه خورده!

    ضمنا من فكر ميكنم تحليل هم جاي خودش رو داره، بالاخره همه كه كنكور ندادن، بعضيها هم دارن تصميم گيري براي انتخاب رشته ارشد مي كنن و بد نيست نظرات مختلف طرح بشه.

    سلام خدمت دوستان عزيز.

    مطلب جالبي بود. ولي هيچ چيز جالب تر از اين برام نيست كه اينجا بنويسيد ظرف 2 روز آينده نتايج اعلام مي شود.

    مي بينم كه دوستان تو اين روزگاري كه سازمان سنجش هممون رو سر كار گذاشته و همه جور بامبولي سرمون پياده كرده و هيچ خبري ازش بيرون نمياد، رو آوردن به مطالب تحليلي.

    من كه ديگه داره اعصابم كم كم به هم ميريزه. يه جورايي احساس بلاتكليفي مي كنم. هيچ بعيد نيست هفته اول خرداد كه رسيد باز هوس كنن يه حال ديگه بهمون بدن و يه فيلم ديگه پياده كنن.

    راستي دوستان خوشحال مي شم از وبلاگم ديدن كنيد. تازه راه اندازيش كردم.

    + كاوه 
    ممنون رضا ، متن جالبي بود ، فقط يكم سنگين بود !
    + رضا 
    من فكر ميكنم دليل اينكه سازمان سنجش تا بحال كليد نهايي رو منتشر نكرده (حتما تا جالا تهيه شده چون 3 هفته ديگه نتايج بايد اعلام بشه) تغييرات زياد نسبت به كليد اوليه مي تونه باشه