وجه اول: مديران ما چه کساني هستند؟ (فکر مي کنم قبلا هم اين را گفتم) يک ضرب المثل نسبتا درست در ايران وجود دارد که اگر مي خواهي به جايي برسي بايد به يکي يا همه ي سه گانه ي پول ، پارتي و پررويي پناه ببري.يعني اگر مثلا مي خواهي مدير شوي يا بايد پولدار باشي(جنبه اقتصادي) ، يا پارتي داشته باشي(جنبه معمولا سياسي)، و يا پررو باشي.(جنبه اجتماعي) حالا منصفي است که ادعا کند اين سه خصيصه منجر به مديريت خوب مي شود.کاري هم به دولتي و خصوصي اش ندارم که گاهي خصوصي ها گوي سبقت را از نمونه هاي دولتي مي ربايند.
بگذاريد يک مثال بزنم.در سه دولت اخير کشورمان ، رييس دفترهاي رييس جمهور ، همه از فاميلهاي او بودند.خيلي از ماها هم استدلال مي آوريم که براي هماهنگي و اطمينان بيشتر اين مسئله لازم است.خوب، فرض کنيد همه ي مسئولان درجه يک و دو و سه کشوري و لشکري و خصوصي با همين استدلال چند تا از فاميلهايشان را بياورند زير پرشان ، مي دانيد چقدر مي شود؟
پس نتيجه ي اول اين است که اکثر مديران در کشور ما بر اساس معيارهايي به غير از صلاحيت انتخاب مي شوند و اسم مدير را يدک مي کشند.(البته منکر اين قضيه نمي شوم که قطعا در اين بين افراد لايقي هم وجود دارند.)