من که خودم ديگه نميخوام تا 1 ماه اصلا به اين امتحان کوفتي توجه کنم . چون واقعا اذيتم کرد .مخصوصا با کاهش ظرفيت پارسال تهران که زحماتم رو به باد داد.
من فکر نميکنم تو کشورهايي که سرشون به تنشون مي ازره اينقدر قبول شدن تو ام بي اي رو بي در پيکر کرده باشند .
هميشه وقتي صحبت ارشد ميشه ياد همون قيف وارونه مي افتم که تو ايران از سر تنگش داريم وارد ميشيم و در کشورهاي پيشرفته از سر گشادش .
اما با تما اين حرفها براي اينکه از اين فشار دوزخي راحت شديم همه باهم بخونيد :
باده فروش مي بده
مي بده تا غم بره از ياد من
آفتاب از اون گوشه ايوون پريد
رقص و بهارون , همه چي پرکشيد
غم نميخوام ؛ غم من از حد گذشت